دیالوگهای ماندگار
 
درباره وبلاگ


هدیه ای از طرف متیلدا
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

تریا سینما
شیشه کوچیک عمر سینمای جهان وبلاگ کوچیک منه




 

 

هفت


کارگردان : دیوید فینچر

فیلمنامه نویس : اندرو کوین واکر

بازیگران : براد پیت ( میلز ) - مورگان فریمن ( سامرست ) - گوئینت پالترو ( تریسی ) - کوین اسپیسی ( جان دو )

محصول : 1995

خلاصه فیلم : کارآگاه میلز پرونده‌ای مربوط به قتل‌های زنجیره‌ای از کاراگاه سامرست گرفته است که اساس این قتل‌ها هفت گناه کبیره‌ای است که در متون مسیحی از آن یاد شده است و طبقات جهنم بر اساس آن است

دیالوگهای فیلم


سامرست ( خطاب به میلز ) : ما تا وقتی من برم " همه ساعات بیداری مون رو با همیم . من دوستها و دشمن هات رو نشونت می دم . بهت کمک می کنم از نوار قرمز رد بشی . بهت کمک می کنم به قول سروان " جمع و جور بشی . به هر حال ( مکث می کند . گلویش را صاف می کند ) هر چقدر خواهش و التماس کنی " من کسی نیستم که سر به سرت بذارم . باید یکی دیگه رو پیدا کنی

 

 


سامرست : دعوت شدم شام رو خونه شما صرف کنم و قبول کردم
میلز : کی ؟
سامرست : امشب
میلز گیج شده است
میلز : نمی دونم خودم امشب شام خونه هستم یا نه


میلز : این یکی رو نمی فهمم چرا باید یه جوری اومده باشه بیرون
سامرست : تو همه شهرهای بزرگ این که سر آدم به کار خودش باشه یه جور مهارته . تو کلاسهای پیشگیری از جرم اولین چیزی که یادت می دن اینه که هیچ وقت داد نزنی کمک . همیشه داد بزنی آتیش . مردم به "کمک جواب نمی دن ولی آتیش چرا . سرگرمیه می دون و میان"


سامرست : چطور بود ؟
می دونی انتظار داشتم بد باشه . یه آدم رو کشته بودم...دلی اون شب مث یه بچه خوابیدم . هیچ وقت دوباره بهش فکر نکردم


سامرست : اگه ... اگه خواستی بچه رو نگه داری . اگه تصمیمت این شد هیچ وقت بهش نگو که حامله شدی . جدی می گم . هیچ وقت . رابطه تون پژمرده می شه . از بین میره
تریسی سر تکان می دهد . اشکهایش دوباره جاری می شود . سامرست لبخند کوچکی می زند
سامرست : ولی اگه تصمیم گرفتی بچه رو نگه داری " به محض اینکه کاملا مطمئن شدی " به دیوید بگو . همون ثانیه بهش بگو . بعدش هم تو هر فرصتی بچه رو لوس کن
چشمان سامرست اشک آلود شده اند
سامرست : من بیشتر از این نمی تونم توصیه ای بهت بکنم . من حتی تو رو نمی شناسم
سامرست لبخند می زند و اشکهایش را پاک می کند
تریسی : ویلیام....
یجر سامرست شروع می کند بوق زدن...آن را در می آورد و می ایستد . می خواهد برود . تریسی بلند می شود و گونه او را می بوسد
تریسی : متشکرم


سامرست : می دونی ... آخرش پایان خوشی نداره . ممکن نیست
میلز : اگه بگیرمش من راضی ام
سامرست : نه . همین الان با واقعیت رو به رو شو . فکر نکن نبرد خیر و شره
چطور میتونی این حرف رو بزنی ؟ مخصوصا بعد از اتفاقات امروز ؟
سامرست : تو بگو ... یه مردی زنش رو اون قدر زده که مرده یا زنه شوهرش رو کشته . خون رو از روی دیوارها بشور . قاتل رو بنداز تو زندان . کی برده ؟
میلز : تو کارتو انجام بده...
سامرست : پیروزی کجاس ؟
میلز : از قانون پیروی کن و تمام توانت رو به کار ببر . همه اش همینه
سامرست : اگه جان دو رو گرفته بودیم و اون شیطان بود . اگه در واقع خود شیطان بود . ممکن بود انتظاراتمون برآورده بشه . ولی شیطان نیست . فقط یه آدمه . هیچ رضایتی در کار نیست


میلز : تو هم لابد از بقیه خیلی بهتری . نه ؟
سامرست : نه . من کاملا با مردم همراهی می کنم . چون جایی که نمی تونی ببری...بی خیالی مثل یه راه حل به نظر می رسه . متوجهی ؟ از کلی جهات آسون تره که خودت رو تو مواد مخدر غرق کنی تا این که با زندگی دست و پنجه نرم کنی . دزدین یه چیز " آسون تر از بدست آوردنشه . زدن بچه از تربیت کردنش راحت تره چون دوست داشتن خیلی کار سختیه . دقیقا به همین علت به خودت اجازه نمی دی که به سوءاستفاده ها و آسیب ها فکر کنی وگرنه ممکنه افسرده بشی . بی تفاوت باقی بمون


میلز : فکر می کنی با موندنت خیلی داری بهم لطف می کنی ؟
سامرست : دارم ازت خواهش می کنم چند روز دیگه من رو به عنوان همکارت قبول کنی . تو داری به من لطف می کنی
میلز : می دونستی که من میگم باشه
سامرست : راستش نه . اصلا مطمئن نبودم


میلز : دنبال کردن رد حساب بانکی اش و اسلحه اش چی ؟ باید یه چیزی باشه که اون رو به گذشته ربط بده
سروان : تا به حال که همه اش بن بست بوده . تاریخ اعتباری نداره . تاریخ استخدامی نداره . حساب بانکی اش فقط پنج ساله که باز شده و با پول نقد باز شده . حتی سعی کردیم رد لوازم منزلش رو بگیریم ولی تا الان چیزی که می دونیم اینه که اون مستقلا پول دار . آموزش دیده و کاملا دیوانه است . شاید هیچ وقت نفهمیم چرا به این راه کشیده شده
سامرست : چون اون حان دوئه . خودش خواسته


سامرست : اگه کله جان دو باز بشه و یه بشقاب پرنده بیاد بیرون . می خوام انتظارش رو داشته باشی
میلز : دارم


جان دو : اگه بخوای توجه مردم رو جلب کنی نمیتونی فقط بزنی رو شونه شون . باید با پتک بکوبی تو سرشون . بعدش کاملا بهت توجه می کنن


میلز : تو فقط یه مشت مردم بی گناه رو کشتی که مشکل خودت رو رفع کنی . همین
جان دو : بی گناه ؟ جوک میگی ؟ به اونهایی که کشتم نگاه کن . یه مرد چاق . یه مرد نفرت انگیز که به زور می تونست وایسته ... یکی که اگه تو خیابون می دیدیش به رفیقات نشونش می دادی که با هم اداش رو در بیارین . کسی که اگه موقع غذا خوردن می دیدیش نمیتونستی به غذای خودت دست بزنی . بعدش یه وکیل رو انتخاب کردم . و احتمالا جفتتون یواشکی به این خاطر ازم متشکرین . مردی که زندگی اش رو وقف این کرده بود که با هر نفسی که می کشه یه دروغی بگه و پول در بیاره ... که متجاوزها و قاتلها رو تو خیابون نگه داره
میلز : قاتل ها ؟
جان دو ( نشنیده می گیرد ) : یه زن ....
میلز : قاتلهایی مثل تو ؟
جان دو ( نشنیده می گیرد . بلندتر..) : یه زن... که توش این قدر زشت بود که اگه بیرونش این قدر خوشگل نبود نمی تونست به زندگی اش ادامه بده . یه قاچاقچی... در واقع یه قاچاقچی همجنس باز ( به این یکی می خندد ) اون فاحشه مرض پخش کن رو هم یادتون نره . توی این دنیای به این گهی می تونی سعی کنی بگی اونها بی گناه بودن و روت سفید باشه . نکته همینه . سر هر چهار راه یه گناه کبیره می بینی و تقریبا توی همه خونه ها . و ما تحملش می کنیم . چون عادیه . به نظر بی اهمیت میاد و ما تحملش می کنیم . تمام روز . صبح . ظهر . شب . دیگه کافیه . من یه الگو دادم و از این به بعد روی این راه فکر میشه و مطالعه میشه و دنبال میشه


میلز : از من نخواین دلم به حال کسانی که کشتم بسوزه . من برای اونها بیشتر از هزاران نفری که توی سدوم و گومورا مردن عزاداری نمی کنم
میلز ( عصبانی ) : تو کثافت . تو واقعا فکر می کنی کاری که کردی برای خدا بوده ؟
میلز : خدا کاراشو از راه های غریبی انجام میده


سامرست ( در میکرفن مخفی ) : گوش کنین....گوش کنین چی میگم . هر کاری می کنین ... اینجا نیاین . دور بمونین . هر چی که شنیدین اینجا نیاین . برگ برنده دست جان دوئه


جان دو : به من گوش می کنی کارگاه میلز ؟ دارم سعی می کنم بهت بگم چقدر تحسینت می کنم ... تو و زن قشنگت . تریسی
میلز خشکش می زند . به طرف جان دو برمی گردد . جان دو لبخند می زند
میلز : چی گفتی ؟
جان ذو : واقعا تعجب کردم که یه خبرنگار چقدر راحت می تونه اطلاعات افراد اداره تون رو بخره
سامرست : دیوید...خواهش می کنم...
جان دو : امروز صبح بعد از اینکه رفتی یه سری به خونه ات زدم
ترس دردناکی وجود میلز را فرا گرفته است
جان دو : سعی کردم نقش شوهر رو بازی کنم ... سعی کردم زندگی یه مرد ساده رو بچشم ولی نشد . بنابراین یه یادگاری برداشتم
میلز می چرخد و با چشمهی ملتمس به سامرست نگاه می کند . سامرست دستش را دراز می کند
سامرست : تفنگ رو بده به من
جان دو : سر قشنگش رو
میلز : سامرست....
جان دو : چون به زندگی عادی ات حسودیم می شد . به نظرم گناه من حسادته
سامرست نمی تواند جلوی اشکهایش را بگیرد
خشم میلز بالا می گیرد و تفنگش را به طرف جان دو می گیرد
سامرست تفنگش را بالا می آورد و به سمت میلز می گیرد
سامرست : نه
میلز تفنگ سامرست را می بیند . تفنگ خودش را به طرف سامرست می گیرد
میلز : بهم بگو حقیقت نداره
سامرست : نمی تونم بذاری این کار رو بکنی..
میلز جلو می آید . از کوره در رفته
میلز : تفنگت رو بذار زمین
سامرست : ایم کار رو نکن ...خواهش می کنم
سامرست دستش می لرزد و تفنگش را به زمین می اندازد
سامرست : دیوید به من گوش کن ...
میلز می رود گلوی جان دو را چنگ می زند و تفنگ را روی پیشانی او می گذارد . خشم کورش کرده
سامرست دستش را پشتش می گیرد . چاقوی ضامن دارش را باز می کند
سامرست : اون این رو می خواد . اون میخوادتو این کار رو بکنی
جان دو با حالتی وحشی به چشمهای میلز خیره شده است
جان دو : منو بکش
جان دو سرش را پایین می آورد . منتظر اعدام است
میلز تفنگ را روی سر جان دو نگه میدارد . عصبانی است . نمی تواند تصمیم بگیرد
سامرست از کنار به او نزدیک می شود
میلز ( به سامرست نگاه می کند : بس کن . دور وایسا
سامرست چاقوی ضامن دار را طوری حرکت می دهد که آماده پرتاب باشد
سامرست : نمی تونم بذارم این کار رو بکنی
میلز به جان دو لگد می زند و او را از پشت به زمین می اندازد
جان دو : برای زندگی اش التماس کرد و برای زندگی بچه ای که تو شکمش داشت
صورت میلز از گیجی پر پر می شود
جان دو : تو نمی دونستی
سامرست : نه
سامرست می خواهد که چاقو را پرت کند ولی میلز به او شلیک می کند و بعد هم به جان دو


نظرات شما عزیزان:

بابک
ساعت15:00---30 ارديبهشت 1391
تازه فهمیدم هاردی از ابتدای پروژه ی بتمن همراهش نبوده بعد با پیشنهاد نولان به همکاریبا گروه پرداخته
نمیدونستم...
ممنون


مجتبی
ساعت9:33---2 ارديبهشت 1391
کی گفته یه کارگردان برای فیلمای دنباله دار حتما باید از یه بازیگر استفاده کنه؟ مثلا برای نمونه فیلم هویت بورن سری جدیدشو مت دیمون بازی نکرده یا لاراکرافت 2 را آنجلا جولی بازی نکرده و.....آره اخیرا با هاردی خیلی کار میکنه...

بابک
ساعت23:49---1 ارديبهشت 1391
عزیزم نولان وقتی بخواد ادامه ی فیلم بتمن را بسازه نمیتونه بیل را تغییر بده .ولی نولان جدیدا داره از هاردی تو فیلماش استفاده می کنه

مجتبی
ساعت12:44---26 فروردين 1391
راستی بابک جون اولا نولان بیشتر با کریستین بیل(حیثیت،بتمن2005،بتمن2008،بتمن2012 و....) کار میکنه تا هاردی(فقط تلقین و بتمن2012) دوما اسکورسیزی رو جا انداختی که با دنیرو و دیکاپریو کار میکنه...سوما اسپیلبرگ درستشه...بقیشونو درست گفتی....

بابک
ساعت21:58---25 فروردين 1391
بعضی کارگردانا با بعضی بازیگرا بیشتر کار میکنند.مثلا استیلبرک با تام هنگس،نولان با تام هاردی، برتون با جانی دپ و بازیگر مورد علاقهی فینچر هم براد پیته .حلا که چی ... گفتم که گفته باشم برا خود نمایی که بگم ما هم آره.
وای...واقعا...من اصلا همچین چیزیو نمیدونستم..من همه زندگی سینماییمو مدیونه توام...واقعا هزاران هزار بار تشکر..تو با این نظرت چشم منو به روی هالیوود باز کردی..من نمیدونم باید چه جوری این لطف تو رو جبران کنم..باز هم تشکر میکنم و در یک کلام باید بگم تو یه نظر کلیشه ای در معنای واقعی کلمه کلیشه دادی....


f
ساعت21:53---25 فروردين 1391
fdb
باشه باشه....


hadi
ساعت15:52---22 فروردين 1391
اره فینچر...باشگاه مشت زنیشا دیدم بازم میخوام ببینم...ولی هفتشا نه...به خاطر اخرین گناه...بیچاره زن میلز{پیت}...وسقوط میلز
هفتشو قراره برام بیاره..اگه اورد خبرت میکنم میگن توی دوبلش یکی از 7گناه کبیره حذف شده فک کنم شهوترانی یا یه همچین چیزی بود..اگه براورد کرده باشی فینچر فیلم دختری با خالکوبیو از روی همین فیلمه هفتش ساخته چون خیلی تابلو اسکلتشون مثه همه.....


ماده منفجره
ساعت12:59---20 فروردين 1391
اصلا این یارو فینچر کلا عشق جناییه دختری با خالکوبی اژدهام مثه این هفت جنایی...اما باشگاه مشت زنیش عجب مهشری بود سبک و سیاقشم فرق داشت....
100امتیاز 3چراغ سبز


mitra
ساعت20:53---19 فروردين 1391
فیلمشو برام بیار
این فیلمو ندیدی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! همه عمرت در فناست


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 18:39 ::  نويسنده : مجتبی